لطفی که تویی...
راستش کلی گریه میکنم؛
هربار که به لطف خدا به این بنده ی خطاکارش فکر میکنم، به لطفی که ثمره اش تویی..
لمس دوباره ی عشق... نعمتِ دوست داشتن و دوست داشته شدن...
اشک میریزم و از اعماق قلبم میخواهم که ما را برای هم «زیادی» نبیند.
شکر میکنم که دوباره ما را کنار هم قرار داده،
و باز اشک میریزم...
این چرخه هر روز در دلم ادامه دارد؛
بی انتها...
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 23:1 توسط Me
|