همیشگی برای همیشه..
تو همان حضوری که بیصدا در قلبم ریشه دوانده ای، همان اطمینانی که نیازی به گفتن ندارد. اگر کلمات در گلویم گره خورده اند، اگر هرگز مستقیم نگفته ام که «بمان»، دلیلش این نیست که نخواستن و نبودنت را بلد باشم، بلکه تنها به این خاطر است که به اجبار نخواهمت، که مبادا آزادی ات را در قید خواهشم گرفتار کنم. مبادا تو را بخواهم و من برایت، همانقدر که تو برایم هستی، نباشم. که کم باشم...
اما اگر روزی به دلم گوش بسپاری، خواهی فهمید که تو همان نقطه ی امن و تکیه گاه منی، همان شانه ای که زندگی را میتوانم به آن بسپارم، همان همیشگی ای که برای همیشه میخواهمش. برای ابد و یک روز...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 10:5 توسط Me
|