پریشون حالی..
دلم میخواد تصور نکنم.. اونقدر سرمو گرم کنم که حتی فرصت نشه ذره ای فکر کنم... ولی همه ی این به روی خودم نیاوردنا میشه دلشوره و اضطراب درونی.. که انگار یکی داره توو دلت رخت میشوره... میشه تپش های محکم و بلند قلب که وقتی آروم و بی حرکت وایسی، اون تپش، بدنت رو تکون میده... میشه بی اشتهایی بی خوابی..
امیدوارم هرچه زودتر خاک وطن رو ببینم و آروم بگیرم.. امیدوارم این قلب به صاحبِ به حقش برگرده زودتر تا آروم بگیره..
خدایا صبرمو زیاد کن که فقط خودت میدونی چه حالی ام
+ نوشته شده در یکشنبه ششم آبان ۱۴۰۳ ساعت 16:40 توسط Me
|