اون روزی که اینجا شد خانه امن، روزی که آدرسش رو گذاشتم برگشت به خانه، مطمئن نبودم که بتونم اینجا خونه امنی بسازم... شک داشتم به اینکه پایدار میمونه یا نه. اما الان خوشحال‌ترین ورژن کل سال‌های عمرم هستم و اگه نخوام اغراق کنم و بگم روزی صدبار، روزی ده بار حداقل شکر خدارو به جا میارم. بابت اینکه یک بار دیگه منو لایق چشیدن احساس عاشقی دونست و توی این روزگار سخت، منو بدون عشق رها نکرد. بهم فرصت داد که دست‌هام یک بار دیگه گرمای عشق رو لمس کنه و با بند بند وجودم آرامش رو حس کنم. اگرچه که دائما کنارم نیستی اما درونم جریان داری و امید روز وصال، منو از غرق شدن توی غم دوری نجات میده.