راستش دلم نمیخواد دیگه اینجا چیزی بنویسم

چون دیگه اون اعتماد به نفس رو ندارم که بخوام چیزی بنویسم که تو خواننده‌ش باشی

خواننده‌ای که میگه مینویسی تا من بخونم و چیزی درونم تکون بخوره... خواننده‌ای که یه روزی خودش تشویقم کرد به نوشتن اما حالا....

فکر میکردم شناخت دنیای درونی من، شناخت افکار و احساس من در مورد خودت، این زندگی و همه چیز، برات اهمیت داره، که مینوشتم. مینوشتم تا بخونی...

راستش این روزا حالم از خودم بهم میخوره.